با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی …
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی …
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید …
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی …
سلطان من خدا را زلفت شکست ما را …
تا کی کند سیاهی چندین دراز دستی
( حافظ )
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح | ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی …
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی …
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید …
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی …
سلطان من خدا را زلفت شکست ما را …
تا کی کند سیاهی چندین دراز دستی
( حافظ )
بدرستی که هرگز شیطان را بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر خدا توکل کنند ، سلطه و تسلطی نیست .
آیه ۹۹ سوره نحل .
تازه بهارا ورقت زرد شد …
دیگ منه کاتش ما سرد شد …
چند خرامی و تکبر کنی …
دولت پارینه تصور کنی …
پیش کسی رو که طلبکار تست …
ناز بر آن کن که خریدار تست
( گلستان سعدی )
در خرابات مغان نور خدا می بینم …
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم ….
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو …
خانه می بینی و من خانه خدا می بینم …
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید …
که من او را ز محبان شما می بینم
هر چیزی را آشکار یا پنهان کنید ،پس بدرستی که خدا ، به تمامی چیزها ، آگاه است .
آیه ۵۴ سوره احزاب .
وجود ما همانند ظرفی است که باید از چیزی پر باشد ، اگر می خواهیم از ناامیدی و ترس و غم پر نباشد ، باید آن را از امیدواری ، عشق ، توکل و شادی پر کنیم .
قسم به روز روشن یا هنگام ظهر آن ، و قسم به شب یا هنگام آرامش آن ، که خدای تو هیچ گاه تو را ترک نگفته و بر تو خشم ننموده است .
آیات ۱ ، ۲ و ۳ سوره ضحی .
دوش مرغی به صبح می نالید …
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش ……..
یکی از دوستان مخلص را …
مگر آواز من رسید به گوش ……..
گفت باور نداشتم که تو را …
بانگ مرغی چنین کند مدهوش ……..
گفتم این شرط آدمیت نیست …
مرغ تسبیح گوی و من خاموش
( گلستان سعدی )
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور …
کلبهء احزان شود روزی گلستان غم مخور ……..
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب …
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور ……..
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار …
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
خدا را بر آن بنده بخشایش است…
که خلق از وجودش در آسایش است.
( سعدی)
زانکه هفصد پرده دارد نور حق … پرده های نور و آن چندین طبق ( مولانا )
دهد نطفه را صورتی چون پری … که کرده است بر آب صورتگری ( بوستان سعدی )
گر به محشر خطاب قهر کند … انبیا را چه جای معذرت است …….. پرده از روی لطف گو بردار … کاشقیا را امید مغفرت است ( گلستان سعدی )
به مو میرسه ولی پاره نمیشه!چون خدا هست…
من همیشه دیر میفهمم!که تو چقدر همه چیز رو درست چیدی خدا
💎تو به عنوان یک انسان برنده یا بازنده به این دنیا نمیای، تو همان چیزی خواهی بود که خودت از خودت می سازی. تو ثمره افکار خودت هستی،افکارت را زیبا کن…
به لطافت چو بر نیاید کار
سر به بی حرمتی کشد ناچار
هر که بر خویشتن نبخشاید
گر نبخشد کسی بر او شاید
( گلستان سعدی )
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست …
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی ……..
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست …
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی ………
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست …
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
( حافظ )
” آیا علم غیب نزد اوست ، و او بیناست؟ ”
آیه ۳۵ سوره نجم
بعضی مقادیر با صرف کردن و خرج کردن کمتر می شوند ، عشق از مقادیری است که با استفاده کردن از آن و صرف کردن آن ، فزونی می یابد ، عشق ورزی کنیم به هر چه که عاشقش هستیم : خدا ، طبیعت ، خانواده ، و … ، اگر ما عشق را زنده نگه داریم ، عشق هم ما را زنده نگه خواهد داشت.
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآیی، قصه عشق انسان بودن ماست، اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست”سرت را بالا بگیر و لبخند بزن فهمیدن احســاس کار هر کسی نیست” ( احمد شاملو )