آنکه پامال جفا کرد چو خاک راهم … خاک می بوسم و عذر قدمش می خواهم …….. من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا … بندهء معتقد و چاکر دولتخواهم …….. بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز … آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم …….. پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد … وندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم …….. مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود … آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم

4 دیدگاه برای “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *