هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم … هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم …….. اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود … در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم …….. آن روز بر دلم در معنی گشوده شد … کز ساکنان درگه پیر مغان شدم …….. من پیر سال و ماه نیم یار بی وفاست … بر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم …….. دوشم نوید داد عنایت که حافظا … باز آ که من به عفو گناهت ضمان شدم

2 دیدگاه برای “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *