از من جدا مشو که توام نور دیده ای … آرام جان و مونس قلب رمیده ای …….. از دامن تو دست ندارند عاشقان … پیراهن صبوری ایشان دریده ای …….. آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا … بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده ای
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح | ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
از من جدا مشو که توام نور دیده ای … آرام جان و مونس قلب رمیده ای …….. از دامن تو دست ندارند عاشقان … پیراهن صبوری ایشان دریده ای …….. آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا … بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده ای